جدول جو
جدول جو

معنی ویران گر - جستجوی لغت در جدول جو

ویران گر
(گَ)
ویران کن. ویران کننده:
ای خنک آن را کز این ملکت بجست
که اجل این ملک را ویران گر است.
مولوی.
برآمد ز ویران گران غلغله
فکندند در بام و در زلزله.
هاتفی (از آنندراج).
، غارتگر، مفسد، مهلک. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
ویران گر
خراب کننده منهدم کننده، پایمال کننده، مفسد، مهلک
تصویری از ویران گر
تصویر ویران گر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
ویران کننده، خراب کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیکان گر
تصویر پیکان گر
آنکه شغلش ساختن پیکان است، پیکان ساز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیران سر
تصویر پیران سر
روزگار پیری، سر پیری، برای مثال به پیران سر اکنون برآوردگاه / بگردیم یک با دگر بی سپاه (فردوسی - ۴/۱۱۵)
فرهنگ فارسی عمید
(شَ)
نام جایی است که زعفران خوب از آنجا خیزد. (آنندراج) :
از حال خراب من خبر میگوید
رنگم که چو زعفران ویران شهر است.
محمدقلی سلیم.
شاید دگرگون شدۀ ایرانشهر باشد یا کلمه دیگری (؟). (یادداشت لغت نامه)
لغت نامه دهخدا
(رَ وِ بَ)
ویران کننده. خراب کننده:
زآباد کشیده جان به ویران
ویران کن خان ومانم این است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سَ)
پیرانه سر. ایام پیری. سر پیری. بروزگار کهنسالی:
بار خدا بعبدلی را چه بود
کزپس پیران سر دیوانه شد.
معروفی بلخی.
ببینی کزین بی هنر دخترم
چه رسوایی آمد به پیران سرم.
فردوسی.
همی گفت کاندر جهان کس ندید
به پیران سر این بد که بر من رسید.
فردوسی.
چو آمد مرا روز کین خواستن
به پیران سر این لشکر آراستن.
فردوسی.
مگر بازگردد ز بدنام من
به پیران سر این بد سرانجام من.
فردوسی.
نبینی که بر من به پیران سرا
چه آمد ز بخت بد اندرخورا.
فردوسی.
بهر کار درد دل من مجوی
بپیران سر از من چه خواهی بگوی.
فردوسی.
کرا آمد این پیش کامد مرا
که فرزند کشتم به پیران سرا.
فردوسی.
بپیران سر اکنون به آوردگاه
بگردیم یک با دگر بی سپاه.
فردوسی.
نگه کن کنون تا پسند آیدت
بپیران سر این سودمند آیدت.
فردوسی.
بفر بخت تو برنا شوم بپیران سر
جوان طبیعت گردم بنظم مدح و ثنا.
سوزنی.
گر گذشتم بر در میخانه ناگاهی چه شد
ور به پیران سر شکستم توبه یکباری چه شد.
عراقی.
بر درت مانده ام بپیران سر
خشک لب بر کنار بحر قصیر.
مجد همگر.
نهاد عقل بپیش تو سر به پیران سر
ز حد خود نکشد بیش عقل در سر پای.
جمال الدین سلمان.
رجوع به پیرانه سر شود
لغت نامه دهخدا
ایام پیریسر پیری. یا به پیران سری. بروزگار پیری: چو آمد مرا روز کین خواستن به پیران سر این لشکر آراستن، (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویرانگری
تصویر ویرانگری
خرابکاری، انهدام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
مخرب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ویرایشگر
تصویر ویرایشگر
ادیتور
فرهنگ واژه فارسی سره
مخرب، ویران ساز، هادم، مفسد
متضاد: آبادگر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
المدمّرة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
Devastating, Demolitionist, Devastatingly, Ruinous, Subversive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
démolisseur, dévastateur, de manière dévastatrice, ruineux, subversif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
руйнівник , руйнівний , руйнівно , руйнівний , підривний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
ผู้ทำลาย , ทำลายล้าง , อย่างทำลายล้าง , ที่ทำลายล้าง , ทำลายล้าง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
demolidor, devastador, devastadoramente, ruinoso, subversivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
demoliciónista, devastador, devastadoramente, ruinoso, subversivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
burzyciel, destrukcyjny, niszczycielsko, zgubny, subwersyjny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
تخریب کار , تباہ کن , تباہ کن طریقے سے , تباہ کن , سبورسیو
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
penghancur, merusak, dengan cara menghancurkan, subversif
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
sloper, vernietigend, verwoestend, schadelijk, subversief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
מפרק , הַרְסָנִי , הרסני , הרסני , מהפכני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
解体工 , 壊滅的な , 壊滅的に , 破滅的な , 破壊的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
拆除工 , 毁灭性的 , 毁灭性地 , 毁灭性的 , 颠覆性的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
mharibu, kuharibu, kwa uharibifu, mbaya, kubomoa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
разрушитель , разрушительный , разрушительно , губительный , подрывной
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
yıkıcı, yıkıcı bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
ধ্বংসকারী , ধ্বংসাত্মক , ধ্বংসাত্মকভাবে , বিধ্বংসী , বিপ্লবী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
विध्वंसक , विध्वंसक , विध्वंसकारी रूप से , विनाशकारी , उपद्रवी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
demolitore, devastante, rovinoso, sovversivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
Abrissunternehmer, verheerend, ruinös, subversiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ویرانگر
تصویر ویرانگر
철거공 , 파괴적인 , 파괴적으로 , 파괴적인 , 전복적인
دیکشنری فارسی به کره ای